اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

دندون دار شدی گلم

هشت ماهگیت مبارک گل مامان دو تا دندون کوچولو اون پایین همزمان لثه ات رو شکافتن هوراااااا برات حریره درست کردم لب نزدی به جاش نون پنیر خوردی به توپ هندونه ای و به مکعبی برات خریدم خیلی دوستش داری راستی دیشب امیرمحمد بدحال بود.فک کنم کباب دیروز بهش نساخته بود. منم سرفه های شدید دارم تا سرفه میکنم مهربونم برام آب مباره.اگه برم تو دستشویی فنون روشن میکند مگه بارون رو بزن حالت بد نشه.یاد پارسال افتاده که مدام تهوع داشتم. امیرحسین دیروز با خاله نرگس م رفت.مامانی رو بردن مزار به خاطر هفته معلم.عصری با هم بودن.شب برگشتنی خوشحال بودی و  البته ناراحت که باغ نرفتیم.تلویزیون کوچیده رو تو اتاقت راه انداختی. دوستون دارم.بوووووس. &nb...
16 ارديبهشت 1396

دس دسی

دست راستتو ثابت نگه میداری و دست چپتو بهش میزنی هورا دس میزنی صدادار اولین عروسیتو رفتی تا وارد تالار شدیم ترسیدی و تا مدتی گریه می کردی بعد خوشت اومد یه تایم نیم ساعته هم خوابیدی دوستت دارم.بوووس
7 ارديبهشت 1396

غلت

راستی امیرحسین میگه سه نا غلت پشت سرهم زدی منکه ندیدم والا فقط موقع نشستن دور خودت به مرکز باسنت میچرخی ههههههههه
6 ارديبهشت 1396

جیغ

سلام امیرعلی نازم دو سه روزه که همش میگی ب ب ب و جیغ زدن رو یاد گرفتی.حتی تو خواب برا شیر خوردن با جیغ بیدارم میکنی امروز بهت قروت دادم.یعنی خودت اینقدر جیغ زدی که مجبوری بهت دادموبینشم تخم مرغ اب پزتو میدادم. داری بزرگ میشی عزیزم.چه قدر زود دلم برای نوزادیت تنگ شد اون لحظه اول که خیسول بودی و روی شکمم گذاشتنت وای چه حس ناب و قشنگی بود. خدا به همه ارزومنداش هدیه کن این حس خوب رو دعا میکنم پسر سالم و صالح و با علم و ایمانی باشی و در همه مراحل زندگیت به بالاترین درجات برسی. عاشقتم مامانی بوووووووووووووووووووووووس
6 ارديبهشت 1396

ب ب ب

سلام خوشگل مامان امروز همش میگی!!!ب ب ب و ارادی جیغ میزنی به کوچولو بستنی خوردی.بیش هم ماست موسیر دوست داشتی.دیشب املت با زرده تخم مرغ برات درست کردم.آخه داداش میخواهد صبحانه سالم ببره مدرسه. خونه بابابزرگ بودیم که از راه رسیدن و تو بغل بابابزرگ رفتی نیم ساعت بعد اومدم تو اتاق با دیدنم لب وریدی زدی زیر گریه!!!! الهی مامان فدات.منو میشناسی خوشگلم😍😍😍😍
5 ارديبهشت 1396